يک معناي کلمه ي "انشا"، بوي چيزي را يافتن و بوييدن است (دهخدا)
به گمانم لطيف ترين، نازک ترين و خيال انگيزترين تعريفي که مي توانم از اين معنا براي واژه ي« انشا» به دست دهم، اين باشد که:
"انشا، ادارکِ بوي و خوي واژگان، و مهندسي ذهن و زبان، و کاربست آن به فراخور توش و توان است."
اگر زبان پژوهان بر اين باورند که زبان، پديده هاي زنده و زاياست؛
پس، بي راه نخواهد بود اگر ما نيز بر اين باور باشيم که هر يک از عناصر سازه اي و اندامگاني زبان هم، چونان واژگان، بوي و خوي و رنگ و نشاني داشته باشند؛
واژگان، براي خود "آن" و "جان" و نشاني دارند؛ برخي، طرب ناک و آتش انگيزند و برخي بوي ناک و شرخيز.
تا روزي و روزنه اي ديگر، خدا يارمان باد!
*برگي از کتاب« صداهايي براي ننوشتن، آواهايي براي نوشتن»، 1394، نشر روزگار، تهران، به همين قلم
درباره این سایت